گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است / یا به دنبال محبت سر خود باختن است / من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش / تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است
کابوس نبودی که رهایت کنم / از خاطره عشق جدایت کنم / آنقدر عزیزی که دلم میخواهد / هر چیز که دارم فدایت کنم
دور شدم از تو دلم شور زد / ساز دلم نغمه ی ناجور زد / آه از آن چشم که با یک نظر / بال و پرم را گره کور زد
ای کاش نگاه خسته را خوابی بود / یا در شب بی ستاره مهتابی بود / ما مثل دو کاج دور از هم هستیم / ای کاش که بین من و تو تایی بود
او باشد و مهتاب فراوانی هم / من باشم و اشک های پنهانی هم / حتما شب عاشقانه ای خواهد شد / مخصوصا اگر نم نم بارانی هم
نالم از دست تو ای ناله که تاثیری نکردی / گرچه او کرد دل از سنگ، تو تقصیر نکردی / شرمسار توام ای دیده، از این گریه ی خونین / که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
بوی نفسهای لبت جان و دلم وا میکند / اما نمیدانم چرا امروز و فردا میکند / با بودنت کنار من، غم های عالم میرود / فکر تو در این قلب من هر لحظه غوغا میکند
میمیرم اگر دلت پر از غم شود / یا چشم تو میزبان شبنم شود / پاییز و بهار را به هم میدوزم / یک نخ اگر از پیراهنت کم شود
درج آگهی رایگان - پورتال تبلیغاتی 9رنگ
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
.gif)